-
نوشتهشده در ۲۶ بهمن ۱۳۹۶، ۲۰:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
شهریار
-
نوشتهشده در ۲۶ بهمن ۱۳۹۶، ۲۱:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نه شعر می خوانم
نه ترانه گوش می دهم
نه حرفهایمان را تکرار می کنمدلم تا برایت تنگ می شود
می نشینم
اسمت را
می نویسم
می نویسم
می نویسم
بعد می گویم
این همه او
پس دلتنگی چرا ؟دلم تا برایت تنگ می شود
میمِ مالکیت
به آخرِ اسمت اضافه می کنم
و باز عاشقت می شوم#نازنین مولایی
-
نوشتهشده در ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ۶:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
داغ عشق تو نهان در دل و جان خواهد ماند
در دل این آتش جانسوز نهان خواهد ماند
آخر آن آهوی چین از نظرم خواهد رفت
وز پیش دیده به حسرت نگران خواهد ماند
-
نوشتهشده در ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ۷:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ۲۰:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خوب شددردم دوا شد،خوب شد
دل به عشقت مبتلا شد،خوب شد -
نوشتهشده در ۲۸ بهمن ۱۳۹۶، ۶:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چشم مست یار من
میخانه میریزد بهم
#حافظ -
نوشتهشده در ۲۸ بهمن ۱۳۹۶، ۶:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی ....
-
نوشتهشده در ۲۸ بهمن ۱۳۹۶، ۶:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگر به خانه ی من آمدی
برای من ای مهربان
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم#فروغ_فرخزاد
-
نوشتهشده در ۲۹ بهمن ۱۳۹۶، ۱:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ببخش خودت را
برایِ تمامِ راه های نرفته
برایِ تمامِ بی راه های رفته
ببخش،
بگذار احساست
قدری هوایی بخورد … -
نوشتهشده در ۲۹ بهمن ۱۳۹۶، ۲:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۳۰ بهمن ۱۳۹۶، ۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۳۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۳۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تا با تو بوم نخسبم از یاریها
تا بیتو بوم نخسبم از زاریها
سبحانالله که هردو شب بیدارم
توفرق نگر میان بیداریها -
نوشتهشده در ۳۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من از چَشمــــانِ خود آموختــــم رسم محبّـــت را
که هر عضوی به درد آید، به جایش دیده می گرید
-
نوشتهشده در ۳۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۶:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۳۰ بهمن ۱۳۹۶، ۲۲:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من همانم که شبی دست یار وفادارش در دست دگری دید و لبخندش را...... -
دلبرای دلبر خونه خرابم کرد
شعر بلد نیستم. همینو بپذیرین دوستان از من
خیلی شعراتون زیباست. مرسی از تک تکتون -
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۷:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
برای شادی روحم کمی غزل لطفا
دلم پر از غم و درد است، راه حل لطفاهمیشه کام مرا تلخ می کند دنیا
به قدر تلخی دنیای تان، عسل لطفا !مرا به حال خودم ول کنید آدم ها
فقط برای کمی گریه لا اقل، لطفاکسی میان شما عشق را نمی فهمد
ادا،دروغ بس است این همه دغل، لطفاکجاست کوهکنی تا نشان دهد اصلا
به حرف نیست که عاشق شدن،عمل لطفا"به زور آمده بودم، به اختیار مرا"
ببر به آخر دنیا از این محل لطفانمانده راه زیادی، کنار قبرستان
پیاده میشوم آقا... همین بغل، لطفاف.نظافتی
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فکر کن! حبس ابد باشی و یکبار فقط
به مشامت نَمی از بوی خیابان برسدسال نفرین شده در قرن مصیبت یعنی
هی زمستان برود ، باز زمستان برسد!%(#003cff)[#پویا جمشیدی]