-
%(#002bff)[دستم از هرچه هست کوتاه است]
از جهان %(#596dd4)[قایقی به گِل] دارم
بشنو ای %(#192e99)[شاه گوش ماهی ها]
%(#727db5)[دل اگر نیست... درد و دل دارم]
چشم وا کردم از تو بنویسم
لای در باز و %(#576feb)[باد] می آمد
%(#1b36bd)[از مسیری که رفته بودی داشت]
موجی از %(#002bff)[انجماد] می آمد((علیرضا آذر))
-
میتوان در پیله بود،آخر ولی،پرواز کرد
بارها پایان گرفت و خوبتر آغاز کرد
هیچ بن بست وسقوطی،انتهای راه نیست
باید از بیراهه «باامیّد» ،راهی باز کرد -
اخر چه کند با دل من علم پزشکی
وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم -
%(#7f3eb5)[لاشه ی باد کرده ای بودم]
آمد از روبرو %(#470c78)[ولی نشناخت]
%(#8e42cc)[صورتی را که دوستش میداشت]
چهره چرخاند و ... : ) %(#8c00ff)[تف زمین انداخت]
این منم %(#490382)[مرد تا همین دیروز]
مرد پابند آرزوهایت
مرد %(#8352ab)[یک عمر کودکی کردن]
لابه لای بلندِ موهایت
%(#4b3061)[خاطرت هست روزگارم را] ؟؟؟!
جایگاه مقدسی بودم
وزن یک %(#746680)[عشق] روی دوشم بود
%(#590f96)[من برای خودم کسی بودم]
%(#b700ff)[من برای خودم کسی هستم] : )
دور و بر خُرده عشق هم کم نیست…((علیرضا آذر))
-
...
دل به دریا زده ای پهنه سراب است نه
برف و کولاک زده راه خراب است نرو
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم
با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم
بی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
بی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیست
گل تو باشی من مفلوک دو مشتم خالیست
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست
و جهان مادر آبستن خط فاصله هاست
پسری خیر ندیدهَ م که دگر شک دارم
بعد از این هم به دعاهای پدر شک دارم
می پرم ،دلهره کافیست خدایا تو ببخش
... خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش
.
علیرضا آذر -
من گرفتم که قمار از همه عالم بردی
دست آخر همه را باخته می باید رفت-) -
آشوب جهان و جنگ دنیا به کنار
بحران ندیدن تورا من چه کنم؟! -
میروم خسته و افسـرده و زار
سـوی منزلگــه ویرانه خویش
به خـدا می برم از شهـــر شما
دل شوریــده و دیوانــه خویش
می برم تا که در ان نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ گنـاه
شستشویش دهم از لکه عشــق
زین همـــه خواهش بیجا وتباه
می برم تا زتو دورش ســـازم
زتو ،ای جلــــوه امید محــــال
می برم زنـــده بگورش سازم
تا از این پس نکنــد یاد وصال
ناله می لرزد،می رقصد اشک
آه ، بگــــذار که بگریزم مـــن
از تو ، ای چشمه جوشان گناه
شایـد آن به کـه بپرهیـــزم من
بخـــدا غنچـــــه شـــادی بودم
دست عشق آمد و از شاخـم چید
شعلــه آه شد م ، صــد افسوس
که لبــم باز بر آن لب نرسیـــد
عاقبت بنــد سفـــر پایـــم بست
میروم، خنده به لب،خونین دل
می روم از دل من دست بردار
ای امیـــــد عبث بی حاصــــل…
فروغ فرخزاد -
سراغی از منِ خونین جگر دیگر نمی گیرد
حكايت هاي پايان داده را از سر نمی گیردخریدارش شدم با قیمتِ جان و نفهميدم
بهایش آبرویم بود ، ازین کمتر نمی گیردمرا با مهر خود پابند کرده ، مثل گنجشکی
که گر از بند آزادش کنی هم پر نمی گیردخیالش تخت باید باشد از من - عاشقم -اما
خدا وقتی نخواهد هییییچ وصلی سر نمی گیرد:)دعا کردم که برگردد، شده با دیگری باشد
دعاهایی به این تلخی همان بهتر نمی گیرداگر ابری نباشد آسمان، باران نمی بارد
دعا وقتی که از دل برنیاید ، در نمی گیرد...
.((نفیسه سادات موسوی))
-
گر راه زن تو باشی ؛
صد کاروان توان زد... -
هیچکس نمیداند همه چهره ارام میبینند….
همه صدای خنده ها را میشنوند…..
هیچکس حس نمیکند دل ناآرامت را, تنهاییت را, بغضت را….
دست خودت نیست باید جلوی دیگران بخندی….
هیچکس نمیداند به چهاردیواری اتاقت که میرسی غصه ها را از پشت در برمیداری
-
%(#d1891e)[من و دل بریدن از تو ؟]
%(#8f5a0b)[چه محال خنده داری!!!]
%(#4a3515)[که کسی ندیده کافر به اقامه ی نمازی.]((سیروس عبدی))
-
باز باران!
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه
خانه ام کو ؟؟؟ خانه ات کو ؟؟؟ آن دل دیوانه ات کو ؟؟؟
روزهای کودکی کو ؟؟؟ فصل خوب سادگی کو ؟؟؟
یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین
پس چه شد دیگر ؟ کجا رفت خاطرات خوب و رنگین ؟؟؟
در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست ؟؟؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غم های امروز
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد
بــاز بــــاران بــاز بــــاران
می خورد بر بام خانه
بی ترانه
بی بهانه
شایدم گم کرده خانه .... -
-
در گردنه ی عشقت سوپاپ دلم ترسید
قالپاق عقب افتاد سگ دست جلو رقصید
در ناله ی اگزوزم آهی زجگر امد
بر کاسه نمد روغن چون اشک به سر امد
ترمز به دو پا هرگزچون روغن دل خالیست
بر تق تق شاتونم یک دنده کمک کافیست -
شاعران را به زندان نبرید!
از نوشتهی دیوارهای سلولشان هم
شعرهایی میآفرینند
که بیشتر از تمامِ شما
عمر میکنند.
... -
آمد اما ،
در نگاهش ، آن نوازش ها نبود ... -
یاد تو ای "سهراب" ...
تومرا ياد کني يا نکني
باورت گر بشود گرنشود
حرفي نيست
اما نفسم مي گيرد
در هوايي که نفسهاي تو نيست
*
در هوايي كه نفس هاي من است ـ
زندگي هست ولي ـ
شادي نيست،
باورت گر بشود گر نشود ـ
عاشقي هست ، وفاداري نيست.
*
من ترا ياد كنم از دل و جان ـ
در هوايي ـ
كه نفس هاي من است،
سینه ی من ای دوست ـ
پُرِ از زخم دل است،
تو فقط باور کن ـ
یاد تو ای سهراب ـ
مرهم زخم من است.
*
تو بگو ، با چه زبان ؟
با چه دلی ؟
به همه ...سرمد زنجانی
-
ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را
که هرعضوی بهدرد آید بهجایش دیده میگرید
...هادی رنجی
-
شده یک بار بخندی و در اوجش به سکوتی برسی ..
شده در جمع باشی و میان همه تنها به عزلت برسی ..
3620/9221