-
@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
@narjes-hashemi در " مشاعره " گفته است:
zeinab dehghani
مطرب آهنگ بگردان که دگر هیچ نماند
که ازین پرده که گفتی به در افتد رازمتامهر تو زد برلب من مهرخموشی
آتش زسرم شعله کشیده است و خموشمنوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۳:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهzeinab dehghani
من چه شایسته ی آنم که تورا خوانم و دانم
مگرهم تو ببخشی که سزاوار تو باشم -
@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
@narjes-hashemi در " مشاعره " گفته است:
zeinab dehghani
مطرب آهنگ بگردان که دگر هیچ نماند
که ازین پرده که گفتی به در افتد رازمتامهر تو زد برلب من مهرخموشی
آتش زسرم شعله کشیده است و خموشمنوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۳:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهzeinab dehghani
معلمت همه شوخی و دلبری آموختجفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت
-
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۳:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
الان با ت بگم یا با م؟
-
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۳:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
zeinab dehghani
من چه شایسته ی آنم که تورا خوانم و دانم
مگرهم تو ببخشی که سزاوار تو باشمنوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۳:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
من مسیحی میشوم عیسی اگرثابت کند
زنده کرده مرده ای را او بدون یا علــی -
@narjes-hashemi
من مسیحی میشوم عیسی اگرثابت کند
زنده کرده مرده ای را او بدون یا علــینوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۳:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهzeinab dehghani یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دولب شیرینت صد شور برانگیزم
سعدی -
zeinab dehghani یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دولب شیرینت صد شور برانگیزم
سعدینوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۳:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم
تیغ زبان برنده تر از تیغ خنجر است -
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۳:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری
تو مگر سایه ی لطفی به سر وقت من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم -
@سجاد-ذوالفقاری
تو مگر سایه ی لطفی به سر وقت من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشمنوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۳:۴۷ آخرین ویرایش توسط _Mitra_ انجام شده@narjes-hashemi
ما از این باطل خوران آشنا بیگانه وار
پشت برکردیم و با حق آشنایی یافتیم -
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۳:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mitra-ism-rahmani
منم یارب در این دولت،که روی یار میبینم؟
فراز سرو سیمینش گلی بر بار میبینمخوش گذشت
-
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۳:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mitra-ism-rahmani
مرد تماشای باغ حسن تو سعدیستدست فرومایگان برند به یغما
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۵:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پريشان و دست كوته ماست -
@سجاد-ذوالفقاری
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پريشان و دست كوته ماست@mr-perfect
تار زلفت را جدا مشاطه گر از شانه کرد
دست آن مشاطه را باید جدا از شانه کرد -
@mr-perfect
تار زلفت را جدا مشاطه گر از شانه کرد
دست آن مشاطه را باید جدا از شانه کردفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۹:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mr-perfect
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری -
@mr-perfect
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری@narjes-hashemi
یکی چون من که موسی صاحب راز
نیارست او نمود اینجا مرا باز
-
@narjes-hashemi
یکی چون من که موسی صاحب راز
نیارست او نمود اینجا مرا باز
نوشتهشده در ۱۷ مهر ۱۴۰۰، ۸:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mr-perfect
زان کوزه می که نیست در وی ضرریپر کن قدحی بخور بمن ده دگری
-
نوشتهشده در ۱۷ مهر ۱۴۰۰، ۱۷:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری
یوسف...
... مخور -
نوشتهشده در ۱۸ مهر ۱۴۰۰، ۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
" ر "
؟؟؟؟
رقصی کنید ای عارفان
چرخی زنید ای منصفان
در دولتِ شاه جهان
آن شاهِ جان افزای ما -
" ر "
؟؟؟؟
رقصی کنید ای عارفان
چرخی زنید ای منصفان
در دولتِ شاه جهان
آن شاهِ جان افزای مانوشتهشده در ۱۹ مهر ۱۴۰۰، ۵:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهkimia_es_afshar
از همان جا که رسد درد
همانجاست دوا