هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
-
-
-
️
-
اینقد که نگران تخت بالاام
خوابشو دیدم
️
-
سلما برگشت
خوشحال شدم. -
اندیشه ات هرجا رود
وانگه تو را آنجا کشد...
مولانا... -
خالمم گفت نمیرم تخت بگیرم
️
-
منم زودتر از ۳۰ام نمیرسم...
و دیر برسم بچه ها تختای پایین رو گرفتن
️
-
رومم نمیشه به دوستم بگم اکه گذرش افتاد بره بگیره...
همینجوریم نمیشه
باید یه وسیله بذاره رو تخت...
یه کارتن کوچیکم تو کتابخونه گذاشتم...
ولی مسیرش تا اتاق یه کم طولانیه...
و وسیله دستش باشه بهتره...
چون اینجوری گفتن تا ۳۰ام خبری نیست... -
این پست پاک شده!
-
وسایل خودشم نمیذاره...
-
دلم برای محدثه و زهرا تنگ شده
تنها نکته یِ مثبتِ اونجا
🥲️
-
Ainoor در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
دلم برای محدثه و زهرا تنگ شده
تنها نکته یِ مثبتِ اونجا
🥲️
+اسما
-
بابونــــه بابونه تو مایایی؟
-
پرستو بابایی دانشجویان درس خون دانشجویان پیراپزشکینوشتهشده در ۲۴ شهریور ۱۴۰۳، ۶:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلخور از همگان،مینشست و به ماه خیره میشد.
-
پرستو بابایی دانشجویان درس خون دانشجویان پیراپزشکیreplied to Sunniva on ۲۴ شهریور ۱۴۰۳، ۶:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Sunniva
سلمااا(:
نمی دونی چه ذوقی کردم وقتی روح نواز ها رو لایک کردی
ممکنه چتتو باز کنی؟ -
پرستو بابایی واقعا؟
اره 🤍 -
Sunniva بله سلما خانم
72804/154608