ادبیات کنکور
-
فاطمه خلیلی چ خفن
بازم از این جزوه های خفن داری؟! -
%(#ff0000)[سوال ۱۴]
%(#ff0000)[گ (۳)]
%(#ff0000)[ايهام]: ____
%(#ff0000)[کنایه]: طمع بریدن کنایه از ناامید شدن /عنان به کف کسی دادن کنایه از اختیار را به او واگذار کردن
%(#ff0000)[۱ )] %(#ff0000)[ايهام]: بو: ۱- رايحه ۲- آرزو، امید
%(#ff0000)[کنایه]: هواخواه کسی بودن کنایه از موافق و طرفدار او بودن /بو به دماغ رسیدن کنایه از نشانه ای از چیزی را دریافت کردن
%(#ff0000)[۲)] %(#ff0000)[ایهام]: شیرین: ۱- معشوق فرهاد ۲- نوعی مزه
%(#ff0000)[کنایه]: لاله از خون دیده دمیدن کنایه از بسیار گریستن
%(#ff0000)[۴)] %(#ff0000)[ایهام]: قلب: ۱- میانه سپاه ۲- دل
%(#ff0000)[کنایه]: خیال پختن کنایه از آرزوی چیزی را در ذهن پروراندن -
%(#ff0000)[سوال ۱۵]
%(#ff0000)[گزینه ۴]
%(#ff0000)[آرایه های گزینه (۴)]: %(#ff0000)[استعارہ]: نسبت دادن گوش مالی به عشق تشخیص و استعاره است.
%(#ff0000)[کنایه]: گوش کسی را مالیدن کنایه از او را تنبیه کردن
%(#ff0000)[جناس]: زیر، زار
%(#ff0000)[واج آرایی]: تکرار صامت «ر» (۶ بار) و تکرار صامت «ز» (۴ بار در مصراع اول)
%(#ff0000)[سوال ۱۶]
%(#ff0000)[گزینه ۱]
%(#ff0000)[آرایه های گزینه (۱):]
%(#ff0000)[اغراق] (بیت «ج»): این که روز و شب در سیمای معشوق محو باشند
. %(#ff0000)[تضاد] (بیت «د»): باقی -/-فانی
%(#ff0000)[تشبيه] (بیت «ب»): جام لاله / شبنم به راح / ابر نیسانی به ساقی
%(#ff0000)[ایهام] (بیت «الف»)!: قانون: ۱- قاعده ۲- کتابی از ابن سینا -
حسین 2 سلام
مرا از بلای عشق آزاد کن
نهاد محذوف داره با مفعول با متمم با فعل
فکر میکنم -
حسین 2 سلام
مرا از بلای عشق آزاد کن
نهاد محذوف داره با مفعول با متمم با فعل
فکر میکنم -
%(#ff0000)[سوال ۱۷]
%(#ff0000)[گزینه ۳]
واژه های متضاد: پرسش + جواب /سر به زیر افکنده بودن + سربالا بودن (زیر + بالا) / شیرین + تلخ
%(#ff0000)[۱)] شکر + زهر / وصل + جدایی
%(#ff0000)[۲)] درد + درمان /زخم + مرهم
%(#ff0000)[۴)] هستی + مرگ
%(#ff0000)[سوال ۱۸]
%(#ff0000)[گزینه ۱] %(#ff0000)[سوال زیباییه]
در حقیقت، در همه گزینه ها حذف به قرینه وجود دارد و گزینه (۱) تنها به این دلیل انتخاب شده که طراح سؤال، واژه «%(#ff0000)[خود] را به غلط ، مفعول جمله تصور کرده است، در حالی که «%(#ff0000)[خود]» بدل است و مفعول جمله به قرینه حذف شده.
حذف به قرینه معنوی در گزینه ها:
%(#ff0000)[۱)] تو خود، (%(#ff0000)[%(#ff0000)[خویشتن را]] )در آینه بین خویشتن --->%(#ff0000)[مفعول]
%(#ff0000)[۲)] فروغ رای تو مصباح راه های مخوف (%(#ff0000)[است])/عنان عزم تو مفتاح ملکهای حصین (%(#ff0000)[است].] هر دو است--> %(#ff0000)[فعل]
%(#ff0000)[۳)] ابر رحمت، سال و ماه، بر تو باران (بارنده) [%(#ff0000)[است]] روح راحت بر روان والدین. است --->%(#ff0000)[فعل]
%(#ff0000)[۴)] بخت را با دوستانت اتفاق (%(#ff0000)[است]). چرخ را با دشمنان حرب حنين [است.] هر دو است--->%(#ff0000)[فعل] -
حسین 2 سلام
مرا از بلای عشق آزاد کن
نهاد محذوف داره با مفعول با متمم با فعل
فکر میکنمفاطمه خلیلی سلام مسندم داره خب
-
فاطمه خلیلی سلام مسندم داره خب
حسین 2 ببخشید من آزاد کن رو فعل مرکب در نظر گرفتم احتمالا مسندم داره
من دوازدهم نیستم ممکنه اشتباه کنم -
حسین 2 ببخشید من آزاد کن رو فعل مرکب در نظر گرفتم احتمالا مسندم داره
من دوازدهم نیستم ممکنه اشتباه کنمفاطمه خلیلی اها من فک کردم قبلا کنکور دادین
ممنون ک وقت گزاشتین
کار کردن با این سایتشونم خیلی سخته ببخشید پست اضافه تولید کردم -
فاطمه خلیلی اها من فک کردم قبلا کنکور دادین
ممنون ک وقت گزاشتین
کار کردن با این سایتشونم خیلی سخته ببخشید پست اضافه تولید کردمحسین 2 نه مشکلی نیست
حالا صب بچه ها که اومدن دیدن انشاالله جواب میدن
ولی فک کنم همون نهاد و مسند و متمم و مفعول و فعله -
%(#ff0000)[سوال ۱۹]
%(#ff0000)[گزینه ۲]
مفهوم مشترک بیت سؤال و گزینه (۲): لذت بخشی آرامش بعد از غلبه بر دشمن
%(#ff0000)[۱)] لذت جور معشوق
%(#ff0000)[۳)] پرهیز از دوستی با غرض ورزان و بدخواهان /ضرورت دقت در انتخاب دوست
%(#ff0000)[۴)] فریب ظاهر را نخوردن
%(#ff0000)[سوال ۲۰]
%(#ff0000)[گزینه ۳]
%(#ff0000)[مفهوم گزینه ۳]: عزت یافتن بنده بر خلاف انتطار و تصور مردم
%(#ff0000)[مفهوم مشترک عبارت سوال و بقیه گزینه ها]: ترجیح یقین بر شک و گمان -
%(#ff0000)[سوال ۲۱]
%(#ff0000)[گزینه ۱]
%(#ff0000)[استعاره:]سرو استعاره از معشوق
%(#ff0000)[مجاز]:خون مجاز از کشتن/ جهان مجاز از مردم جهان
%(#ff0000)[سوال ۲۲]
%(#ff0000)[گزینه ۲]
%(#ff0000)[تشبیه]: آن به ذره
%(#ff0000)[استعاره:]نسبت دادن مهر و گرفتاری به ذره،تشخیص و استعاره است
%(#ff0000)[ایهام تناسب:]مهر ۱_محبت(معنی مورد نظر بیت) ۲_خورشید(متناسب با خورشید) -
%(#ff0000)[سوال ۲۳]
%(#ff0000)[گزینه ۳]
%(#ff0000)[استعارہ:] نسبت دادن دانستن و زادن و شدن و جام می زکف ننهادن به لاله؛ همین طور، نسبت دادن بی وفایی به دهر، تشخیص و استعاره است.
%(#ff0000)[تضاد]: بزاد * بشد
%(#ff0000)[مجاز]: کف مجاز از دست
%(#ff0000)[حسن تعلیل]: علت شکل ظاهری گل لاله و سرخی رنگ آن، جام به دست گرفتن به دلیل بی وفایی دهر دانسته شده است.
%(#ff0000)[سوال ۲۴]
%(#ff0000)[گزینه ۱]
%(#ff0000)[ایهام] (بیت «ج»): از دیده بیفتادن: ۱- از چشم فروافتادن ۲- بی ارزش شدن
%(#ff0000)[پارادوکس] (بیت «د»): این که نام، ننگ باشد و این که نیک نامی با در باختن ننگ و نام به دست بیاید.
%(#ff0000)[مجاز] (بیت «الف»): خدنگ مجاز از تیر
%(#ff0000)[تلمیح] (بیت «ب»): اشاره به ماجرای چشمه آب حیات -
%(#ff0000)[سوال ۲۵]
%(#ff0000)[گزینه ۴]
%(#ff0000)[ایهام]: _______
%(#ff0000)[کنایه]: نقش بر آب زدن کنایه از کار بیهوده انجام دادن / نقش چیزی را خراب کردن کنایه از نابود کردن آن
%(#ff0000)[۱) اغراق]: این که نگاه معشوق موجب کشته شدن انبوه عاشقان شود.
%(#ff0000)[استعاره]: این که مژگان تیغ برآورد، تشخیص و استعاره است.
%(#ff0000)[۲) تشبیه]: گل به دفتر اجناس: جان، جهان (تام)
%(#ff0000)[۳) استعاره]: یاقوت استعاره از لب / شمشاد استعاره از قامت واج آرایی: تکرار مصوت بلند «ا» (۸ بار) و صامت «ش» (۵ بار) -
%(#ff0000)[سوال ۲۶]
%(#ff0000)[گزینه ۳]
%(#ff0000)[استعاره:]لعل استعاره از اشک
%(#ff0000)[تشبیه:] تو (یار) به چنگ
%(#ff0000)[اغراق]:اشک خونین ریختن(آن هم به اندازه یک دامن)
%(#ff0000)[کنایه:]زلف در دامن کشیدن به تعبیری کنایه از بلندی گیسو ها و آراسته و با ناز راه رفتن -
%(#00ff00)[انواع « ڪه»]
%(#ff0000)[مطلق (وابستگی ) ڪه مفهوم خاصی ندارد] : آنان ڪه رفتند . آنان ڪه خاڪ را به نظر ڪیمیا ڪنند ...
%(#ff0000)[بیان علّت یا تعلیل] : به معنی زیرا، چون و... : زبان درڪش ای مرد بسیار دان ڪه فردا قلم نیست بر بی زبان
%(#ff0000)[حرف اضافه:] به معنی «از» و معمولاً بعد از صفت برتر می آید : جُوی مشڪ، بهتر ڪه یڪ توده گِل
%(#ff0000)[ضمیر پرسشی] : به معنی چه ڪسی؟ ڪه گفتت برو دست رستم ببند ؟
%(#ff0000)[ضمیر مبهم] : در معنی ڪسی یا هرڪسی : هر ڪه آمد عمارتی نو ساخت * خبر از دوست ندارد ڪه ز خود بی خبر است
%(#00ff00)[نواع « چه »]
%(#ff0000)[صفت پرسشی]: قبل از اسم یا ضمیرمی آید: چه ڪسی راز مرا می داند؟ چه ڪتابی می خوانی ؟
%(#ff0000)[ضمیر پرسشی:] به تنهایی و به قصد پرسش می آید و می توان آن را جمع بست: او چه ڪرد آن جا ڪه توآموختی؟
%(#ff0000)[ضمیر تعجبی]: برای بیان تعجّب می آید و می توان آن را جمع بست : این مُلڪ چه ها دید و چه ڪردند بدین خلق !
%(#ff0000)[صفت تعجبی]: قبل از اسم یا ضمیر و برای بیان تعجّب می آید: چه خیال ها گذر ڪرد و گذر نڪرد خوابی !
%(#ff0000)[حرف ربط بیان علت یا تعلیل]: به معنی زیرا، زیرا ڪه ، به علت این ڪه و … : چه، هر یڪی را از این غذای دیگر است .
%(#ff0000)[حرف ربط همپایگی]: هرگاه دو بار درجمله به معنی « یا » بیاید : چه بخواهی چه نخواهی او می آید
%(#ff0000)[پسوند تصغیر] : اگر درآخر اسم قرار گیرد و نشانه ڪوچڪیِ ڪلمه قبل از خود باشد : زاغچه، باغچه
-
%(#10f000)[انواع « تا »]
%(#ff00ff)[حرف ربط به معنی تا این ڪه ، زیرا ڪه، وقتی ڪه ، ڪه] : بیا تا قدر یڪ دیگر بدانیم ؛ بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
%(#ff00ff)[حرف اضافه نشان دهنده ی پایان زمان یا مڪان و مسافت] : چون ڪه تا اقصای هندوستان رسید ؛ از این جا تا مدرسه راهی نیست.
%(#ff00ff)[صوت یا شبه جمله به معنی «هان» ، « مبادا » و معمولاً قبل از فعل منفی می آید:] به روز نیڪ ڪسان گفت تا تو غم نخوری !
%(#ff00ff)[میان وند] : بین دوڪلمه می آید و ڪلمه ای با مفهوم جدید می سازد : دور تا دور ، سر تا پا و…نڪته : اگر حرف «از» قبل از آن بیاید، «تا» به معنی حرف اضافه است : از سر تا پا …
%(#ff00ff)[ممیّز] : به جای ڪلمات «شاخص» : می آید : دو تخته پتو > دو تا پتو ؛ دو فروند هواپیما > دوتا هواپیما و …
%(#10f000)[انواع «چو – چون»]
%(#ff00ff)[حرف ربط به معنی وقتی ڪه ، زیرا، چون ڪه و ...] : چو باز آمدم ڪشور آسوده دیدم ؛ چون نیڪ نظر ڪرد، پَرِ خویش بر او دید
%(#ff00ff)[حرف اضافه به معنی مانندِ، مثلِ، بسانِ و ...] : چون شیر به خود سپر شڪن باش ؛ چو فرهادم آتش به سر می دود
%(#ff00ff)[قید پرسشی به معنی چگونه] :دوش چون بودی ؟ ڪه شب چون بدی روز چون خاستی ز پیڪار دل بر چه آراستی ؟
%(#10f000)[انواع « را »]
%(#ff00ff)[نقش نمای مفعول] : این فصل را با من بخوان باقی فسانه است * این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است
%(#ff00ff)[حرف اضافه در معانی:]
الف - %(#ff00ff)[به] : پدر را گفتم از انسان، یڪی سر بر نمی دارد
ب - %(#ff00ff)[برای] : این نصیحت ز جهان گذران ما را بس
پ- %(#ff00ff)[از] : حڪیمی را پر سیدند ...
ت- %(#ff00ff)[مخصوصِ] : منت خدای را عزّ و جلّ ...
ج- %(#ff00ff)[قسم به : ] دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را%(#ff00ff)[فڪ اضافه] : نشانه ی جدایی بین مضاف و مضافٌ الیه است : فلڪ را سقف بشڪافیم و طرحی نو دراندازیم > سقف فلڪ را بشڪافیم
-
%(#00ff99)[انواع « ان »]
%(#ff9999)[پسوند جمع] : گاوان و خران بار بردار *** بِه زآدمیان مردم آزار
%(#ff9999)[پسوند صفت حالیه] : نگران با من اِستاده سحر؛ شادان همی رفت
%(#ff9999)[پسوند زمان] : بامدادان ڪه خاطر بازآمدن بر رای ماندن چیره شد ...
%(#ff9999)[پسوند مڪان] : دیلمان ؛ گیلان، ریگان و ...
%(#ff9999)[پسوند اسم مصدر]: حنابندان ؛ یخ بندان و ...
%(#ff9999)[پسوند نسبت] : جانان ؛ بابڪان
%(#ff9999)[پسوند شباهت] : ڪوهان
%(#ff9999)[پسوند صفت فاعلی] : گریان ، روان ؛ جویان و%(#10f000)[انواع «ڪ »]
%(#ff9999)[ڪ تصغیر]: بیان ڪوچڪی ظاهری : مثال : اتاقڪ – شهرڪ – سَرڪ – چشمڪ
%(#ff9999)[ڪ تحقیر] : بیان ڪوچڪی باطنی : مردڪ – زنڪ
%(#ff9999)[ڪ تحبیب] : پسرڪ – دخترڪ
%(#ff9999)[ڪ ترحم] : غلامڪ – حیوانڪ
ڪ تشبیه : عروسڪ – پفڪ – شاپرڪ
%(#ff9999)[ڪ همراهی]:سنگڪ–باد بادڪ
%(#ff9999)[ڪ تعظیم] : حسنڪ وزیر
%(#ff9999)[ڪ نسبی] : زردڪ–سفیدڪ–سیاهڪ%(#10f000)[انواع «ی»]
%(#ff9999)[ی نڪره]: ڪتابی
%(#ff9999)[ی وحدت]: نشانه ی یڪی بودن
%(#ff9999)[ی شناسه]: رفتی ، آمدی
%(#ff9999)[ی استمراری] : رفتمی ، بودندی
%(#ff9999)[ی مصدری] : خستگی ، زیبایی
ی لیاقت: خوردنی، پوشیدنی
%(#ff9999)[ی نسبت]: تهرانی، محمدی -
%(#ff0088)[اضافه ملکی : ]
%(#00ff09)[در اضافه ملکی میان مضاف و مضاف الیه ، رابطه مالک و ملک یعنی صاحب مال و مال ، دارنده و دارائی برقرار است بدین معنی که مضاف الیه مالک و دارنده مضاف است .]
%(#0fff77)[مانند] : باغ علی ( باغی که صاحب آن علی است . ) کتاب لیلی ( کتابی که صاحب آن لیلی است . ) ...
%(#ff0088)[اضافه تخصیصی : ]
%(#00ff09)[در اضافه تخصیصی مضاف ، مخصوص مضاف الیه است] .
%(#0fff77)[مانند] : کلاس درس ، لباس ورزش ، کمد آشپزخانه ...
%(#fff788)[فرق بین اضافه ملکی و اضافه تخصیصی :]
در اضافه ملکی بیشتر وقتها مضاف الیه انسان است که می تواندئ مالک باشد و در مضاف تصرف کند . اما در اضافه تخصیصی اینگونه نیست . به عنوان مثال وقتی می گوئیم کتاب علی ، از کتابی صحبت می کنیم که صاحبش علی است و علی انسان است . اما وقتی می گوئیم کتاب درس ، از کتابی صحبت می کنیم که مخصوص درس است و درس جاندار نیست . ...