-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
تقدیم ب دختر خانوما
Mohsen Taheri مررسی
چ ناازن -
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-v در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa چرا ادمین جان
بعضی درسای سختو با وویس نمیشه یاد گرفت.
باید خودمون بخونیم از صفر -
@m-v در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa چرا ادمین جان
بعضی درسای سختو با وویس نمیشه یاد گرفت.
باید خودمون بخونیم از صفر -
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
بی کار تر من هس تو انجمن؟؟ زیر صدم ثانیه ج میدم
-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-v بیا بریم تا12 شب برنگردیم !!!
قول قول!!
میای -
@m-v بیا بریم تا12 شب برنگردیم !!!
قول قول!!
میایMohsen Taheri خو حوصلم میررره
-
@m-v بیا بریم تا12 شب برنگردیم !!!
قول قول!!
میایMohsen Taheri چیکار کنم بعدش ؟؟
-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۱۹ آخرین ویرایش توسط romisa انجام شده
رمان ماز
روزهایی هم در زندگیام بوده و هست که روی دندهی دیگر هستم و هیچ تلاشی نمیکنم. از کار و آدمها میرمم. چُرت میزنم. بیهودگی مطلق! وادادگی در قبال شرایط! وضعیتی شرمآور که هرچند وقت یکبار به آن مبتلا میشوم. برخی اسمش را میگذارند رسیدن به خِرَد، اما به نظر من بیهودگی و پوچیست، که برای گذر از آن فقط سفر یاری میکند یا جرقهای در ذهن یا قلب.
سفر تفریحی، درآمد میخواهد و جرقه، ارتباط و اخلاق خوب و حوصله و زیبایی؛ که من کلاً از همهی اینها معاف هستم، پس با همان وقتکُشی کنار میآیم.
زیاد میخوابم، هر چه آماده داشتیم میخورم، توی اتاق میمانم و از پنجره درخت خرمالو را تماشا میکنم و به سؤالات مادرم جواب سربالا میدهم. در این روزها شبیه معتادی هستم که معتاد نیست و فقط برای زیستن کرخت است. وقت میکُشم، اما به خودکشی فکر نمیکنم. خودکشی انگیزه میخواهد، دلیل کافی میخواهد وگرنه آدم مسخرهی عام و خاص میشود.
بخشی از رمان ماز اثر فریبا منتظرظهور
-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من برم فعلا خداحافظ
برم ب آغوش گرم فیزیک!!!!!!!!!!! -
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خوابمو چطور درست کنم؟
:| -
رمان ماز
روزهایی هم در زندگیام بوده و هست که روی دندهی دیگر هستم و هیچ تلاشی نمیکنم. از کار و آدمها میرمم. چُرت میزنم. بیهودگی مطلق! وادادگی در قبال شرایط! وضعیتی شرمآور که هرچند وقت یکبار به آن مبتلا میشوم. برخی اسمش را میگذارند رسیدن به خِرَد، اما به نظر من بیهودگی و پوچیست، که برای گذر از آن فقط سفر یاری میکند یا جرقهای در ذهن یا قلب.
سفر تفریحی، درآمد میخواهد و جرقه، ارتباط و اخلاق خوب و حوصله و زیبایی؛ که من کلاً از همهی اینها معاف هستم، پس با همان وقتکُشی کنار میآیم.
زیاد میخوابم، هر چه آماده داشتیم میخورم، توی اتاق میمانم و از پنجره درخت خرمالو را تماشا میکنم و به سؤالات مادرم جواب سربالا میدهم. در این روزها شبیه معتادی هستم که معتاد نیست و فقط برای زیستن کرخت است. وقت میکُشم، اما به خودکشی فکر نمیکنم. خودکشی انگیزه میخواهد، دلیل کافی میخواهد وگرنه آدم مسخرهی عام و خاص میشود.
بخشی از رمان ماز اثر فریبا منتظرظهور
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهromisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رمان ماز
روزهایی هم در زندگیام بوده و هست که روی دندهی دیگر هستم و هیچ تلاشی نمیکنم. از کار و آدمها میرمم. چُرت میزنم. بیهودگی مطلق! وادادگی در قبال شرایط! وضعیتی شرمآور که هرچند وقت یکبار به آن مبتلا میشوم. برخی اسمش را میگذارند رسیدن به خِرَد، اما به نظر من بیهودگی و پوچیست، که برای گذر از آن فقط سفر یاری میکند یا جرقهای در ذهن یا قلب.
سفر تفریحی، درآمد میخواهد و جرقه، ارتباط و اخلاق خوب و حوصله و زیبایی؛ که من کلاً از همهی اینها معاف هستم، پس با همان وقتکُشی کنار میآیم.
زیاد میخوابم، هر چه آماده داشتیم میخورم، توی اتاق میمانم و از پنجره درخت خرمالو را تماشا میکنم و به سؤالات مادرم جواب سربالا میدهم. در این روزها شبیه معتادی هستم که معتاد نیست و فقط برای زیستن کرخت است. وقت میکُشم، اما به خودکشی فکر نمیکنم. خودکشی انگیزه میخواهد، دلیل کافی میخواهد وگرنه آدم مسخرهی عام و خاص میشود.
بخشی از رمان ماز اثر فریبا منتظرظهور
دقیقا توصیف حال منه
-
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رمان ماز
روزهایی هم در زندگیام بوده و هست که روی دندهی دیگر هستم و هیچ تلاشی نمیکنم. از کار و آدمها میرمم. چُرت میزنم. بیهودگی مطلق! وادادگی در قبال شرایط! وضعیتی شرمآور که هرچند وقت یکبار به آن مبتلا میشوم. برخی اسمش را میگذارند رسیدن به خِرَد، اما به نظر من بیهودگی و پوچیست، که برای گذر از آن فقط سفر یاری میکند یا جرقهای در ذهن یا قلب.
سفر تفریحی، درآمد میخواهد و جرقه، ارتباط و اخلاق خوب و حوصله و زیبایی؛ که من کلاً از همهی اینها معاف هستم، پس با همان وقتکُشی کنار میآیم.
زیاد میخوابم، هر چه آماده داشتیم میخورم، توی اتاق میمانم و از پنجره درخت خرمالو را تماشا میکنم و به سؤالات مادرم جواب سربالا میدهم. در این روزها شبیه معتادی هستم که معتاد نیست و فقط برای زیستن کرخت است. وقت میکُشم، اما به خودکشی فکر نمیکنم. خودکشی انگیزه میخواهد، دلیل کافی میخواهد وگرنه آدم مسخرهی عام و خاص میشود.
بخشی از رمان ماز اثر فریبا منتظرظهور
دقیقا توصیف حال منه
-
من برم فعلا خداحافظ
برم ب آغوش گرم فیزیک!!!!!!!!!!!Mohsen Taheri ب سلااامت...
منم میرم سر ریاضی -
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
رمان ماز
روزهایی هم در زندگیام بوده و هست که روی دندهی دیگر هستم و هیچ تلاشی نمیکنم. از کار و آدمها میرمم. چُرت میزنم. بیهودگی مطلق! وادادگی در قبال شرایط! وضعیتی شرمآور که هرچند وقت یکبار به آن مبتلا میشوم. برخی اسمش را میگذارند رسیدن به خِرَد، اما به نظر من بیهودگی و پوچیست، که برای گذر از آن فقط سفر یاری میکند یا جرقهای در ذهن یا قلب.
سفر تفریحی، درآمد میخواهد و جرقه، ارتباط و اخلاق خوب و حوصله و زیبایی؛ که من کلاً از همهی اینها معاف هستم، پس با همان وقتکُشی کنار میآیم.
زیاد میخوابم، هر چه آماده داشتیم میخورم، توی اتاق میمانم و از پنجره درخت خرمالو را تماشا میکنم و به سؤالات مادرم جواب سربالا میدهم. در این روزها شبیه معتادی هستم که معتاد نیست و فقط برای زیستن کرخت است. وقت میکُشم، اما به خودکشی فکر نمیکنم. خودکشی انگیزه میخواهد، دلیل کافی میخواهد وگرنه آدم مسخرهی عام و خاص میشود.
بخشی از رمان ماز اثر فریبا منتظرظهور
دقیقا توصیف حال منه
-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۲۳ آخرین ویرایش توسط Dr.agon انجام شده
عاغا لطفا کمک بدین
-
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حرف بزن ابرِ مرا باز کن
دیر زمانیست که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
تشنه یک صحبت طولانی ام -
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@FatiJoooooni در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
عاغا لطفا کمک بدین
من خودم خوابم خرابه این روزا
اراده میخواد و چن روز بیداری کشیدن و زود بیدار شدن
ناهار سبک خوردن
خواب بعدازظهرو حذف کردن -
نوشتهشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تغییر مداوم عکس پروفایل یعنی
️تنوع طلبی
️واجد سلائق مختلف
️عموماً سازگار با اطرافیان، ولی ناسازگار با درون خویش
️بیانی از تحرک و پویایی
️گاهی بیان کننده پرش افکار
️گاهی معرف دمدمی مزاجی
️گاهی بیان کننده ی اضطراب و تشویش
️تمایل به نمایشگری
️گریزان از یکنواختی
️گاهی بروز شیطنت های دوران کودکی
(تغییر؛ عموماً منطبق با روحيات روانشناختی و تعارض های ناخودآگاه فرد می باشد)- الان منو میگه؟
- الان منو میگه؟