-
نقطه
دل و جان مرا هر لحظه بیجرمی بیازاری
چه میخواهی از این مسکین سرگردان؟ نمیدانم -
نقطه
تکرار نقش کهنهی خود در لباس نو
بازیگریم، حوصلهی شرح قصه نیست -
razie_
تا کجا می برد این نقش به دیوار مرا؟
تا بدان جا که فرو می ماند
چشم از دیدن لب نیز ز گفتار مراAnzw 18
آفرین بر تو و نفرین به خودم گفتم
جز تو نفرین و دعا را به که باید گفت؟ -
نقطه
ما ساکتیم و ساده، اما بی صدا، نه
بی ادعا و بی دل، اما بی وفا، نه -
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۳، ۱۸:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
jahad_121
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادمپ.ن:شعر قبلی را رفتم بیتی که تو ذهنم بودو جستوجو بزنم ببینم از سعدی بود یا حافظ و توی همون غزل چشمم رو این بیت قفل شد!
چقدر جناب سعدی عالی گفته -
jahad_121
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادمپ.ن:شعر قبلی را رفتم بیتی که تو ذهنم بودو جستوجو بزنم ببینم از سعدی بود یا حافظ و توی همون غزل چشمم رو این بیت قفل شد!
چقدر جناب سعدی عالی گفتهنقطه
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم(خیلی خوب گفته
)
-
نقطه
من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود
آدم آورد در این دیرِ خراب آبادم -
مستیِ چشم غزالان نشکند ما را خمار
چشـمِ لیلی دیده ما را خمار دیگرست -
نقطه
دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۱۳ آخرین ویرایش توسط jahad_121 انجام شده
نقطه
دردی است در دلم که گر از پیشِ ابِ چشم
بردارم استین برود تا به دامنم(شعر از کی هست؟ شهریار؟ یا حافظ؟
)
-
نقطه
دردی است در دلم که گر از پیشِ ابِ چشم
بردارم استین برود تا به دامنم(شعر از کی هست؟ شهریار؟ یا حافظ؟
)
-
jahad_121
من نیز چشم از خواب خوش بر مینکردم پیش از این
روز فراق دوستان شبخوش بگفتم خواب را(اگه منظورت شعر قبلیه که گذاشتم از حافظ هست غزل صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد...)
نقطه
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی(اها خیلی ممنون
)
-
نقطه
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی(اها خیلی ممنون
)