-
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم... -
sahba ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود انچه میپنداشتیم
-
نوشتهشده در ۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۴:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@negin7881
من همی دانم و آن ستّار من
جرم ها و زشتی کردار من -
نوشتهشده در ۱۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۵:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
hamed137999 ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این؟
-
نوشتهشده در ۱۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۶:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد -
نوشتهشده در ۱۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۴۲ آخرین ویرایش توسط Reza6946 انجام شده
پسته ی بی مغز چون لب وا کند رسوا شود & & & ناکمالی های انسان در سخن پیدا شود
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۸:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۸:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
(من به هر فرصت که یابم بر تو می تازم
شادی ات را با عذاب آلوده میسازم.) -
میگریزی ز من و در طلبت
باز هم کوشش باطل دارم -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۴:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من کتابی دیدم،واژه هایش همه از جنس بلور
کاغذی دیدم از جنس بهار. -
رخ تو آتش و زلف تو دود است***
مرا زین سردمهریها چه سود است؟ -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۴:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تپیدی:شیره ی گل بگردش آمد
بیدار شدی:جهان راسر برداشت،جوی از جا جهید. -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۶:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هم خبری هم نظری هم قمران را قمری $$$هم شکر اندر شکر اندر شکراندر شکری
-
تپیدی:شیره ی گل بگردش آمد
بیدار شدی:جهان راسر برداشت،جوی از جا جهید.Leily joon در مشاعره... گفته است:
تپیدی:شیره ی گل بگردش آمد
بیدار شدی:جهان راسر برداشت،جوی از جا جهید.در طبع روزگار وفا و کرم مجوی
کین هر دو مدتی است که در روزگار نیست
-
هر چه اید به سرم باز بگویم گذرد. حیف این عمر که با میگذرد میگذرد
-
توسنی کردم نداستم همی--------از کشیدن تنگ تر گردد کمند
-
توسنی کردم نداستم همی--------از کشیدن تنگ تر گردد کمند
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهhamed137999 در مشاعره... گفته است:
توسنی کردم نداستم همی--------از کشیدن تنگ تر گردد کمند
دلم تنهاست ماتم دارم امشب . . . . .دلي سرشار از غم دارم امشب
-
بشوی اوراق گرهم درس مایی
که علم عشق دردفتر نباشد -
توانا بود هرکه دانا بود